چه کسی ایرانی است؟
همه حقوق و تكاليف ايرانيان
گروه حقوقي- قرارداد لاهه که در سال 1930 منعقد شده است، میگوید:«به نفع عموم جامعه بینالملل است که هر فرد دارای یک تابعیت باشد و جز آن تابعیت دیگری نداشته باشد.» ما مردم ایران نیز دارای تابعیت ایرانی هستیم و از مزایای آن بهره میبریم و تکالیف ناشی از آن را بر دوش میکشیم که این حقوق و تکالیف، با حقوق و تکالیف یک چینی، فنلاندی یا... متفاوت است.
به اتباع کشور ایران ایرانی میگویند که به دلیل برخورداری از وصف، دارای حقوق و تکالیفی هستند. به این معنا فردی که ایرانی باشد از حقوق و تکالیفی برخوردار است که دیگران حتی اگر مقیم کشور ایران باشند، از آن بهرهای ندارند. اما ایرانی به چه کسی میگویند. چه کسی تابعیت ایران دارد و ایرانی محسوب میشود؟
تابعیت، حالتی است که در اثر تعلق شخصی به یک ملت یا دولت به وی تعلق میگیرد، پس تابعیت یک رابطه سیاسی، حقوقی و معنوی است که فردی را به دولتی معین مرتبط میسازد. تابعیت از سوی دولت به فرد داده میشود نه ملت، بنابراین جنبه قراردادی ندارد ولی دست دولت در این خصوص به طور کامل باز نیست. به طور مثال دولت نمیتواند با تصمیم یکطرفه خود کسی را از داشتن تابعیت محروم یا ملزم به تغییر آن کند. اما چه کسانی ایرانی هستند؟
فرزندان اتباع ایران
فرقی نمیکند در کجای ایران به دنیا آمده باشید، کافی است پدرتان ایرانی باشد، در این صورت از تابعیت ایران برخوردار خواهید بود. خواه در ایران به دنیا آمده باشید یا فرزندان یکی از مهاجرانی باشید که تا به حال حتی خاک ایران را نیز ندیده باشید. تعیین تابعیت از طریق نسب به سبب تعلق به خانواده را «روش خون یا نسبی» میگویند.
این روش بیشتر از سوی کشورهایی استفاده میشود که کار و مسکن و دیگر امکانات را به اندازه کافی برای اتباع خود دارند. کشورهایی مثل سوئیس که چنین وضعیت را دارند، این روش را انتخاب میکنند. چون با استفاده از این روش، اهالی آن کشور در هر گوشه دنیا که متولد شوند، دارای تابعیت سوئیس خواهند بود. برخی این روش از تعیین تابعیت را از دیگر راهها، مناسبتر میدانند. چون کشورهایی که از روش خون برای تعیین تابعیت خود استفاده میکنند، افرادی در خارج از کشور خواهند داشت که موجب افزایش نفوذ و اعتبار آنها خواهد شد.
بند 2 ماده 976 قانون مدنی، خون را به عنوان یکی از روشهای تعیین تابعیت ایرانی مشخص کرده است. این بند میگوید:«کسانی که پدر آنها ایرانی است، اعم از اینکه در ایران یا خارج متولد شده باشند، تبعه ایران محسوب میشوند.»
تمام متولدان در خاک ایران
تعیین تابعیت به دو صورت انجام میگیرد. گاه از طریق نسب است، یعنی تمام کسانی که از تابعان ایران، در هر کجای جهان متولد شوند، ایرانی هستند. و گاه از طریق «سامانه خاک». منظور از سامانه خاک در تعیین تابعیت این است که تابعیت از روی محل تولد و به سبب تعلق به سرزمین و خاک یک کشور به طفل تحمیل میشود. در ایران نیز از این روش برای تعیین تابعیت استفاده میشود. اما در برابر سامانه خون، جنبه استثنایی دارد و باید شرایط آن محقق شود.
1. متولدان در خاک ایران که پدر و مادر آنها معلوم نباشند: کسانی که در ایران متولد میشوند اما پدر و مادر آنها معلوم نیستند، تبعه ایران محسوب میشوند.
طبیعی است که در مورد فرزندی که پدر و مادر او معلوم نیستند، نمیتوان از سامانه خون استفاده کرد چرا که نسب او نامشخص است.
2. کسانی که در خاک ایران از پدر و مادر خارجی متولد شده باشند، به این شرط که یکی از والدین در ایران متولد شده باشد، ایر انی هستند.
بنابراین به صرف اینکه کسی در ایران متولد شده باشد، نمیتواند از تابعیت ایران برخوردار باشد. بلکه یکی از والدین او نیز باید در ایران به دنیا آمده باشند. در این مورد فرقی نمیکند که پدر در ایران متولد شده است یا مادر. بنابراین اگر پدر خارجی در ایران به دنیا آمده باشد و طفل نیز در ایران متولد شود، در این صورت طفل ایرانی محسوب میشود. همچنین اگر مادر در ایران متولد شده باشد و طفل در ایران متولد شود، طفل ایرانی است.
3. کسانی که در ایران از پدری که تبعه کشوری دیگر است به دنیا آمده باشند و بلافاصله پس از رسیدن به سن 18 سال تمام لااقل یک سال دیگر در ایران اقامت کرده باشند، ایرانی محسوب خواهند شد. برای تحقق تابعیت ایرانی در این فرض، باید پدر و مادر خارجی بوده و هیچ یک در ایران متولد نشده باشند. در صورت وحود این دو شرط، طفل پس از رسیدن به سن 18 سال تمام، باید لااقل یک سال دیگر در ایران اقامت کند. از این پس او ایرانی شناخته خواهد شد.
در صورت تحقق هر یک از شروط بالا، شخص از ابتدا ایرانی محسوب خواهد شد. حتی در مورد آخر که بیان شد، شخص پس از آنکه به سن 19 سال رسید، ایرانی خواهد بود. اما علاوه بر این موارد که از ابتدا شخص تابعیت ایران را داراست، در مواردی تبعه یک کشور دیگر با تحصیل شرایط لازم به تابعیت ایران در میآید.
در این صورت دیگر نمیتوان او را از ابتدا ایرانی دانست. بلکه پس از آنکه شرایط لازم را به دست آورد، ایرانی به حساب خواهد آمد. به این نوع تابعیت «تابعیت اکتسابی» میگویند که در ادامه به برخی انواع آن اشاره میکنیم.
تابعیت اکتسابی
آنچه تاکنون بیان شد، شرایطی بود که فرد با دارا بودن آن از ابتدا ایرانی محسوب میشود، اما شرایط دیگری نیز برای تحصیل تابعیت ایران وجود دارد که از زمان تحصیل آن شرایط، شخص ایرانی محسوب میشود.
اولاد صغیر کسی که طبق قوانین موجود، تابعیت ایران را کسب میکند، تبعه دولت ایران محسوب میشود. تربیت و حمایت از طفل اقتضا میکند که تابعیت والدین خود را داشته باشد.
اگر یک تبعه خارجی تابعیت ایران را تحصیل کند، زن او نیز دارای تابعیت آن کشور خواهد بود. اما در عین حال برای اینکه تابعیت ایران بر هیچ کس تحمیل نشود، زن میتواند، ظرف یک سال از تاریخ صدور سند تابعیت شوهر، اظهاریه کتبی به وزارت امور خارجه داده، تابعیت سابق شوهر را قبول کند.
نتیجه برخی جنگها جدا شدن بخشی از یک کشور و الحاق آن به کشوری دیگر یا استقلال آن است. پس از این رخداد، دیگر ساکنان آن منطقه نمیتوانند به تابعیت خود باقی بمانند. معمولا در معاهده صلحی که پس از جنگ منعقد میشود، تکلیف این اشخاص معلوم میشود و به تابعیت دولتی در میآیند که از این پس قرار است بر آنها حکومت کند.
وحدت خانواده مستلزم آن است که زن و شوهر دارای یک تابعیت باشند. برای تحقق این هدف در بیشتر کشورها بعد از آنکه زن و مرد دارای دو تابعیت با یکدیگر ازدواج کردند، تابعیت کشور متبوع شوهر به زن داده میشود.
در کشور ما نیز هر زن تبعه خارجی که شوهر ایرانی اختیار کند، تبعه ایران محسوب میشود. این زن اگر طلاق هم بگیرد باز هم ایرانی محسوب میشود. اما حق پیدا میکند که با اطلاع کتبی به وزارت امور خارجه و ارایه گواهی طلاق یا فوت شوهر به تابعیت قبلی خود برگردد. اما در مقابل ماده 987 قانون مدنی مقرر میکند که زن ایرانی که با تبعه خارجی ازدواج میکند، به تابعیت ایرانی خود باقی میماند. مگر آنکه مطابق قانون مملکت کشور زوج، تابعیت شوهر به واسطه وقوع عقد ازدواج به زوجه تحمیل شود.
اشخاص حقوقی مثل شرکتها، تابعیت مملکتی را دارند که اقامتگاه آنها در آن کشور باشد. در قانون تجارت گفته شده که منظور از اقامتگاه، جایی است که محل اداره شرکت در آنجا قرار دارد. بنابراین، شخص حقوقی تابعیت کشوری را دارد که محل اداره آن، در آن کشور باشد.
قانون مدنی اقامتگاه شخص حقوقی را مرکز عملیات آن میداند. اصل 41 قانون اساسی مقرر میکند که تابعیت کشور ایران حق مسلم هر فرد ایرانی است و دولت نمیتواند از هیچ ایرانی سلب تابعیت کند، مگر به درخواست خود او، یا در صورتی که به تابعیت کشور دیگری درآید. بنابراین سلب تابعیت به عنوان مجازات تنها وقتی پذیرفته میشود که تابعیت از نوع تابعیت اکتسابی بوده و زمانی پس از تولد به علتی برای شخص به وجود آمده باشد.
حقوق بشر و حقوق شهروندي
شاید تاکنون به برخی مفاهیم مشابه برخورده باشید که اختلاف موجود میان آنها را ندانید. از جمله این مفاهیم، حقوق بشر و حقوق شهروندی هستند که با وجود قرابت، نباید آنها را یکی دانست. علاوه بر این دو مفهوم که بارها از آن سخن گفته شده است، ما از حقوق ایرانیانی نیز سخن خواهیم گفت که با هر دو مورد بالا متفاوت است.
تاکنون تعریف جامع و مانعی که همه آن را قبول داشته باشند از حقوق بشر ارایه نشده است. اما در تعریف آن به صورت کلی باید گفت که حقوق بشر حقوقی بنیادین و انتقالناپذیر است که برای حیات نوع بشر اساسی تلقی میشود. منظور حقوقی است که انسان به دلیل انسان بودنش از آن برخوردار است.
اندیشمندان، حقوق بشر را به سه بخش کلی تقسیم کرده و در آن به مطالعه مشغولند: حقوق نسل اول: حقوق مدنی و سیاسی، حقوق نسل دوم: حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حقوق نسل سوم: حقوق جمعی و گروهی. در حقیقت حقوق بشر مجموعه ای از ارزشها، مفاهیم، اسناد و سازوكارها است كه موضوعشان حمایت از مقام و منزلت و كرامت انسانی است.
حقوق شهروندی
شهروندي وصفي است عادلانه براي همه افراد و آحاد يك ملت كه در قالب آن، همه افراد به واقع از وضعيتي يکسان و برابر برخوردار باشند. بر اين مبناست كه شهروندي موجبات همگرايي و همبستگي اجتماعي را فراهم ميسازد. باید توجه داشت که در این عبارت، مراد از شهروندان، کسانی نیستند که در شهر زندگی میکنند، بلکه همه کسانی که در محدوده کشور زندگی میکنند از این عنوان برخوردارند. برخی از نویسندگان سه نوع حق را در ارتباط با رشد شهروندی تخصیص دادهاند: حقوق مدنی، حقوق سیاسی و حقوق اجتماعی.
مفهوم تابعيت و شهروندي
مراد ما از این عنوان، حقوقی است که اتباع کشور ایران از آن برخوردارند و در چارچوب حقوق بینالملل خصوصی در دانشکدههای حقوق از آن سخن میرود. بین تابعیت و شهروندی رابطه نزدیکی وجود دارد اما این قرابت آنقدر نیست که رابطه این همانی را بین آن دو به وجود آورد. در حالي كه تابعيت یک رابطه یک سويه بين افراد و دولتها است، شهروندي رابطهاي چند سويه را بين دولت، جامعه و شهروندان تعريف ميكند. یکی از تفاوتهاي تابعيت و شهروندي اين است كه در مفهوم شهروندي، بر خلاف تابعيت، اين افراد نيستند كه تابعي از دولت قرار ميگيرند، بلكه دولت تابعي از شهروندان و مبتني بر تصميمگيري و خواست آنها است و همين دليل است كه شهروندي جزو اصول، مولفهها و پيش شرطهاي مردمسالاری در نظر گرفته شده است. ويژگي كليدي معرف شهروندی كه آن را از تابعيت صرف متمايز ميكند، وجود یک اخلاق مشاركت است.
روزنامه حمایت
نظرات شما عزیزان: